English    Türkçe    فارسی   

5
3702-3711

  • فکرتی کز شادیت مانع شود  ** آن به امر و حکمت صانع شود 
  • تو مخوان دو چار دانگش ای جوان  ** بوک نجمی باشد و صاحب‌قران 
  • تو مگو فرعیست او را اصل گیر  ** تا بوی پیوسته بر مقصود چیر 
  • ور تو آن را فرع گیری و مضر  ** چشم تو در اصل باشد منتظر  3705
  • زهر آمد انتظارش اندر چشش  ** دایما در مرگ باشی زان روش 
  • اصل دان آن را بگیرش در کنار  ** بازره دایم ز مرگ انتظار 
  • نواختن سلطان ایاز را 
  • ای ایاز پر نیاز صدق‌کیش  ** صدق تو از بحر و از کوهست بیش 
  • نه به وقت شهوتت باشد عثار  ** که رود عقل چو کوهت کاه‌وار 
  • نه به وقت خشم و کینه صبرهات  ** سست گردد در قرار و در ثبات  3710
  • مردی این مردیست نه ریش و ذکر  ** ورنه بودی شاه مردان کیر خر