English    Türkçe    فارسی   

5
3875-3884

  • بازگشت از موصل و می‌شد به راه  ** تا فرود آمد به بیشه و مرج‌گاه  3875
  • آتش عشقش فروزان آن چنان  ** که نداند او زمین از آسمان 
  • قصد آن مه کرد اندر خیمه او  ** عقل کو و از خلیفه خوف کو 
  • چون زند شهوت درین وادی دهل  ** چیست عقل تو فجل ابن الفجل 
  • صد خلیفه گشته کمتر از مگس  ** پیش چشم آتشینش آن نفس 
  • چون برون انداخت شلوار و نشست  ** در میان پای زن آن زن‌پرست  3880
  • چون ذکر سوی مقر می‌رفت راست  ** رستخیز و غلغل از لشکر بخاست 
  • برجهید و کون‌برهنه سوی صف  ** ذوالفقاری هم‌چو آتش او به کف 
  • دید شیر نر سیه از نیستان  ** بر زده بر قلب لشکر ناگهان 
  • تازیان چون دیو در جوش آمده  ** هر طویله و خیمه اندر هم زده