English    Türkçe    فارسی   

5
550-559

  • چون ز زنده مرده بیرون می‌کند  ** نفس زنده سوی مرگی می‌تند  550
  • مرده شو تا مخرج الحی الصمد  ** زنده‌ای زین مرده بیرون آورد 
  • دی شوی بینی تو اخراج بهار  ** لیل گردی بینی ایلاج نهار 
  • بر مکن آن پر که نپذیرد رفو  ** روی مخراش از عزا ای خوب‌رو 
  • آنچنان رویی که چون شمس ضحاست  ** آنچنان رخ را خراشیدن خطاست 
  • زخم ناخن بر چنان رخ کافریست  ** که رخ مه در فراق او گریست  555
  • یا نمی‌بینی تو روی خویش را  ** ترک کن خوی لجاج اندیش را 
  • در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی 
  • روی نفس مطمنه در جسد  ** زخم ناخنهای فکرت می‌کشد 
  • فکرت بد ناخن پر زهر دان  ** می‌خراشد در تعمق روی جان 
  • تا گشاید عقده‌ی اشکال را  ** در حدث کردست زرین بیل را