English    Türkçe    فارسی   

5
562-571

  • عقده‌ای که آن بر گلوی ماست سخت  ** که بدانی که خسی یا نیک‌بخت 
  • حل این اشکال کن گر آدمی  ** خرج این کن دم اگر آدم‌دمی 
  • حد اعیان و عرض دانسته گیر  ** حد خود را دان که نبود زین گزیر 
  • چون بدانی حد خود زین حدگریز  ** تا به بی‌حد در رسی ای خاک‌بیز  565
  • عمر در محمول و در موضوع رفت  ** بی‌بصیرت عمر در مسموع رفت 
  • هر دلیلی بی‌نتیجه و بی‌اثر  ** باطل آمد در نتیجه‌ی خود نگر 
  • جز به مصنوعی ندیدی صانعی  ** بر قیاس اقترانی قانعی 
  • می‌فزاید در وسایط فلسفی  ** از دلایل باز برعکسش صفی 
  • این گریزد از دلیل و از حجاب  ** از پی مدلول سر برده به جیب  570
  • گر دخان او را دلیل آتشست  ** بی‌دخان ما را در آن آتش خوشست