English    Türkçe    فارسی   

5
579-588

  • انفقوا گفتست پس کسپی بکن  ** زانک نبود خرج بی‌دخل کهن 
  • گر چه آورد انفقوا را مطلق او  ** تو بخوان که اکسبوا ثم انفقوا  580
  • هم‌چنان چون شاه فرمود اصبروا  ** رغبتی باید کزان تابی تو رو 
  • پس کلوا از بهر دام شهوتست  ** بعد از آن لاتسرفوا آن عفتست 
  • چونک محمول به نبود لدیه  ** نیست ممکن بود محمول علیه 
  • چونک رنج صبر نبود مر ترا  ** شرط نبود پس فرو ناید جزا 
  • حبذا آن شرط و شادا آن جزا  ** آن جزای دل‌نواز جان‌فزا  585
  • در بیان آنک ثواب عمل عاشق از حق هم حق است 
  • عاشقان را شادمانی و غم اوست  ** دست‌مزد و اجرت خدمت هم اوست 
  • غیر معشوق ار تماشایی بود  ** عشق نبود هرزه سودایی بود 
  • عشق آن شعله‌ست کو چون بر فروخت  ** هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت