English    Türkçe    فارسی   

5
588-597

  • عشق آن شعله‌ست کو چون بر فروخت  ** هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت 
  • تیغ لا در قتل غیر حق براند  ** در نگر زان پس که بعد لا چه ماند 
  • ماند الا الله باقی جمله رفت  ** شاد باش ای عشق شرکت‌سوز زفت  590
  • خود همو بود آخرین و اولین  ** شرک جز از دیده‌ی احول مبین 
  • ای عجب حسنی بود جز عکس آن  ** نیست تن را جنبشی از غیر جان 
  • آن تنی را که بود در جان خلل  ** خوش نگردد گر بگیری در عسل 
  • این کسی داند که روزی زنده بود  ** از کف این جان جان جامی ربود 
  • وانک چشم او ندیدست آن رخان  ** پیش او جانست این تف دخان  595
  • چون ندید او عمر عبدالعزیز  ** پیش او عادل بود حجاج نیز 
  • چون ندید او مار موسی را ثبات  ** در حبال سحر پندارد حیات