English    Türkçe    فارسی   

5
785-794

  • می‌کنی جزو زمین را آسمان  ** می‌فزایی در زمین از اختران  785
  • هر که سازد زین جهان آب حیات  ** زوترش از دیگران آید ممات 
  • دیده‌ی دل کو به گردون بنگریست  ** دید که اینجا هر دمی میناگریست 
  • قلب اعیانست و اکسیری محیط  ** ایتلاف خرقه‌ی تن بی‌مخیط 
  • تو از آن روزی که در هست آمدی  ** آتشی یا بادی یا خاکی بدی 
  • گر بر آن حالت ترا بودی بقا  ** کی رسیدی مر ترا این ارتقا  790
  • از مبدل هستی اول نماند  ** هستی بهتر به جای آن نشاند 
  • هم‌چنین تا صد هزاران هستها  ** بعد یکدیگر دوم به ز ابتدا 
  • از مبدل بین وسایط را بمان  ** کز وسایط دور گردی ز اصل آن 
  • واسطه هر جا فزون شد وصل جست  ** واسطه کم ذوق وصل افزونترست