English    Türkçe    فارسی   

5
898-907

  • می‌کند آری نه از بهر نیاز  ** تا که ناصح کم کند نصح دراز 
  • زانک این زاغ خس مردارجو  ** صد هزاران مکر دارد تو به تو 
  • گر پذیرند آن نفاقش را رهید  ** شد نفاقش عین صدق مستفید  900
  • زانک آن صاحب دل با کر و فر  ** هست در بازار ما معیوب‌خر 
  • صاحب دل جو اگر بی‌جان نه‌ای  ** جنس دل شو گر ضد سلطان نه‌ای 
  • آنک زرق او خوش آید مر ترا  ** آن ولی تست نه خاص خدا 
  • هر که او بر خو و بر طبع تو زیست  ** پیش طبع تو ولی است و نبیست 
  • رو هوا بگذار تا بویت شود  ** وان مشام خوش عبرجویت شود  905
  • از هوارانی دماغت فاسدست  ** مشک و عنبر پیش مغزت کاسدست 
  • حد ندارد این سخن و آهوی ما  ** می‌گریزد اندر آخر جابجا 
  • بقیه‌ی قصه‌ی آهو و آخر خران