English    Türkçe    فارسی   

5
963-972

  • گفت آوه بعد هستی نیستی  ** گفت جرمت این که افزون زیستی 
  • جبرئیلش می‌کشاند مو کشان  ** که برو زین خلد و از جوق خوشان 
  • گفت بعد از عز این اذلال چیست  ** گفت آن دادست و اینت داوریست  965
  • جبرئیلا سجده می‌کردی به جان  ** چون کنون می‌رانیم تو از جنان 
  • حله می‌پرد ز من در امتحان  ** هم‌چو برگ از نخ در فصل خزان 
  • آن رخی که تاب او بد ماه‌وار  ** شد به پیری هم‌چو پشت سوسمار 
  • وان سر و فرق گش شعشع شده  ** وقت پیری ناخوش و اصلع شده 
  • وان قد صف در نازان چون سنان  ** گشته در پیری دو تا هم‌چون کمان  970
  • رنگ لاله گشته رنگ زعفران  ** زور شیرش گشته چون زهره‌ی زنان 
  • آنک مردی در بغل کردی به فن  ** می‌بگیرندش بغل وقت شدن