English    Türkçe    فارسی   

5
982-991

  • جرم آنک زیور عاریه بست  ** کرد دعوی کین حلل ملک منست 
  • واستانیم آن که تا داند یقین  ** خرمن آن ماست خوبان دانه‌چین 
  • تا بداند کان حلل عاریه بود  ** پرتوی بود آن ز خورشید وجود 
  • آن جمال و قدرت و فضل و هنر  ** ز آفتاب حسن کرد این سو سفر  985
  • باز می‌گردند چون استارها  ** نور آن خورشید ازین دیوارها 
  • پرتو خورشید شد وا جایگاه  ** ماند هر دیوار تاریک و سیاه 
  • آنک کرد او در رخ خوبانت دنگ  ** نور خورشیدست از شیشه‌ی سه رنگ 
  • شیشه‌های رنگ رنگ آن نور را  ** می‌نمایند این چنین رنگین بما 
  • چون نماند شیشه‌های رنگ‌رنگ  ** نور بی‌رنگت کند آنگاه دنگ  990
  • خوی کن بی‌شیشه دیدن نور را  ** تا چو شیشه بشکند نبود عمی