English    Türkçe    فارسی   

6
1031-1040

  • حالت صورت‌پرستان این بود  ** سنگشان از صورتی مومین بود 
  • باز کرد استیزه و راضی نشد  ** که برین افزون بده بی‌هیچ بد 
  • یک نصاب نقره هم بر وی فزود  ** تا که راضی گشت حرص آن جهود 
  • خندیدن جهود و پنداشتن کی صدیق مغبونست درین عقد 
  • قهقهه زد آن جهود سنگ‌دل  ** از سر افسوس و طنز و غش و غل 
  • گفت صدیقش که این خنده چه بود  ** در جواب پرسش او خنده فزود  1035
  • گفت اگر جدت نبودی و غرام  ** در خریداری این اسود غلام 
  • من ز استیزه نمی‌جوشیدمی  ** خود به عشر اینش بفروشیدمی 
  • کو به نزد من نیرزد نیم دانگ  ** تو گران کردی بهایش را به بانگ 
  • پس جوابش داد صدیق ای غبی  ** گوهری دادی به جوزی چون صبی 
  • کو به نزد من همی‌ارزد دو کون  ** من به جانش ناظرستم تو بلون  1040