English    Türkçe    فارسی   

6
104-113

  • این سخن هم‌چون ستاره‌ست و قمر  ** لیک بی‌فرمان حق ندهد اثر 
  • این ستاره‌ی بی‌جهت تاثیر او  ** می‌زند بر گوشهای وحی‌جو  105
  • کی بیایید از جهت تا بی‌جهات  ** تا ندراند شما را گرگ مات 
  • آنچنان که لمعه‌ی درپاش اوست  ** شمس دنیا در صفت خفاش اوست 
  • هفت چرخ ازرقی در رق اوست  ** پیک ماه اندر تب و در دق اوست 
  • زهره چنگ مسله در وی زده  ** مشتری با نقد جان پیش آمده 
  • در هوای دستبوس او زحل  ** لیک خود را می‌نبیند از محل  110
  • دست و پا مریخ چندین خست ازو  ** وآن عطارد صد قلم بشکست ازو 
  • با منجم این همه انجم به جنگ  ** کای رها کرده تو جان بگزیده رنگ 
  • جان ویست و ما همه رنگ و رقوم  ** کوکب هر فکر او جان نجوم