English    Türkçe    فارسی   

6
121-130

  • صدرشان در وقت دعوی هم‌چو شرق  ** صبرشان در وقت تقوی هم‌چو برق 
  • عالمی اندر هنرها خودنما  ** هم‌چو عالم بی‌وفا وقت وفا 
  • وقت خودبینی نگنجد در جهان  ** در گلو و معده گم گشته چو نان 
  • این همه اوصافشان نیکو شود  ** بد نماند چونک نیکوجو شود 
  • گر منی گنده بود هم‌چون منی  ** چون به جان پیوست یابد روشنی  125
  • هر جمادی که کند رو در نبات  ** از درخت بخت او روید حیات 
  • هر نباتی کان به جان رو آورد  ** خضروار از چشمه‌ی حیوان خورد 
  • باز جان چون رو سوی جانان نهد  ** رخت را در عمر بی‌پایان نهد 
  • سال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضل‌ترست و عزیزتر و شریف‌تر و مکرم‌تر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او 
  • واعظی را گفت روزی سایلی  ** کای تو منبر را سنی‌تر قایلی 
  • یک سالستم بگو ای ذو لباب  ** اندرین مجلس سالم را جواب  130