English    Türkçe    فارسی   

6
1238-1247

  • چون ستد زو نان بگفت ای مستعان  ** خوش به خان و مان خود بازش رسان 
  • گفت خان ار آنست که من دیده‌ام  ** حق ترا آنجا رساند ای دژم 
  • هر محدث را خسان باذل کنند  ** حرفش ار عالی بود نازل کنند  1240
  • زانک قدر مستمع آید نبا  ** بر قد خواجه برد درزی قبا 
  • صفت آن عجوز 
  • چونک مجلس بی چنین پیغاره نیست  ** از حدیث پست نازل چاره نیست 
  • واستان هین این سخن را از گرو  ** سوی افسانه‌ی عجوزه باز رو 
  • چون مسن گشت و درین ره نیست مرد  ** تو بنه نامش عجوز سال‌خورد 
  • نه مرورا راس مال و پایه‌ای  ** نه پذیرای قبول مایه‌ای  1245
  • نه دهنده نی پذیرنده‌ی خوشی  ** نه درو معنی و نه معنی‌کشی 
  • نه زبان نه گوش نه عقل و بصر  ** نه هش و نه بیهشی و نه فکر