English    Türkçe    فارسی   

6
1376-1385

  • زانک داری جمله دل برکنده‌ای  ** شست دل در بحر لا افکنده‌ای 
  • پس گریز از چیست زین بحر مراد  ** که بشستت صد هزاران صید داد 
  • از چه نام برگ را کردی تو مرگ  ** جادوی بین که نمودت مرگ برگ 
  • هر دو چشمت بست سحر صنعتش  ** تا که جان را در چه آمد رغبتش 
  • در خیال او ز مکر کردگار  ** جمله صحرا فوق چه زهرست و مار  1380
  • لاجرم چه را پناهی ساختست  ** تا که مرگ او را به چاه انداختست 
  • اینچ گفتم از غلطهات ای عزیز  ** هم برین بشنو دم عطار نیز 
  • قصه‌ی سلطان محمود و غلام هندو 
  • رحمة الله علیه گفته است  ** ذکر شه محمود غازی سفته است 
  • کز غزای هند پیش آن همام  ** در غنیمت اوفتادش یک غلام 
  • پس خلیفه‌ش کرد و بر تختش نشاند  ** بر سپه بگزیدش و فرزند خواند  1385