English    Türkçe    فارسی   

6
145-154

  • تو نگویی من بگویم در بیان  ** عقل و حس و درک و تدبیرست و جان  145
  • در عجوزه جان آمیزش‌کنیست  ** صورت گرمابه‌ها را روح نیست 
  • صورت گرمابه گر جنبش کند  ** در زمان او از عجوزه بر کند 
  • جان چه باشد با خبر از خیر و شر  ** شاد با احسان و گریان از ضرر 
  • چون سر و ماهیت جان مخبرست  ** هر که او آگاه‌تر با جان‌ترست 
  • روح را تاثیر آگاهی بود  ** هر که را این بیش اللهی بود  150
  • چون خبرها هست بیرون زین نهاد  ** باشد این جانها در آن میدان جماد 
  • جان اول مظهر درگاه شد  ** جان جان خود مظهر الله شد 
  • آن ملایک جمله عقل و جان بدند  ** جان نو آمد که جسم آن بدند 
  • از سعادت چون بر آن جان بر زدند  ** هم‌چو تن آن روح را خادم شدند