English    Türkçe    فارسی   

6
1462-1471

  • شحم تو در شمعها نفزود تاب  ** لحم تو مخمور را نامد کباب 
  • در گداز این جمله تن را در بصر  ** در نظر رو در نظر رو در نظر 
  • یک نظر دو گز همی‌بیند ز راه  ** یک نظر دو کون دید و روی شاه 
  • در میان این دو فرقی بی‌شمار  ** سرمه جو والله اعلم بالسرار  1465
  • چون شنیدی شرح بحر نیستی  ** کوش دایم تا برین بحر ایستی 
  • چونک اصل کارگاه آن نیستیست  ** که خلا و بی‌نشانست و تهیست 
  • جمله استادان پی اظهار کار  ** نیستی جویند و جای انکسار 
  • لاجرم استاد استادان صمد  ** کارگاهش نیستی و لا بود 
  • هر کجا این نیستی افزون‌ترست  ** کار حق و کارگاهش آن سرست  1470
  • نیستی چون هست بالایین طبق  ** بر همه بردند درویشان سبق