English    Türkçe    فارسی   

6
1569-1578

  • آنچ نپسندی به خود ای شیخ دین  ** چون پسندی بر برادر ای امین 
  • این ندانی که می من چه کنی  ** هم در آن چه عاقبت خود افکنی  1570
  • من حفر برا نخواندی از خبر  ** آنچ خواندی کن عمل جان پدر 
  • این یکی حکمت چنین بد در قضا  ** که ترا آورد سیلی بر قفا 
  • وای بر احکام دیگرهای تو  ** تا چه آرد بر سر و بر پای تو 
  • ظالمی را رحم آری از کرم  ** که برای نفقه بادت سه درم 
  • دست ظالم را ببر چه جای آن  ** که بدست او نهی حکم و عنان  1575
  • تو بدان بز مانی ای مجهول‌داد  ** که نژاد گرگ را او شیر داد 
  • جواب دادن قاضی صوفی را 
  • گفت قاضی واجب آیدمان رضا  ** هر قفا و هر جفا کارد قضا 
  • خوش‌دلم در باطن از حکم زبر  ** گرچه شد رویم ترش کالحق مر