English    Türkçe    فارسی   

6
1625-1634

  • پس چنان بحری که در هر قطر آن  ** از بدن ناشی‌تر آمد عقل و جان  1625
  • کی بگنجد در مضیق چند و چون  ** عقل کل آنجاست از لا یعلمون 
  • عقل گوید مر جسد را که ای جماد  ** بوی بردی هیچ از آن بحر معاد 
  • جسم گوید من یقین سایه‌ی توم  ** یاری از سایه که جوید جان عم 
  • عقل گوید کین نه آن حیرت سراست  ** که سزا گستاخ‌تر از ناسزاست 
  • اندرینجا آفتاب انوری  ** خدمت ذره کند چون چاکری  1630
  • شیر این سو پیش آهو سر نهد  ** باز اینجا نزد تیهو پر نهد 
  • این ترا باور نیاید مصطفی  ** چون ز مسکینان همی‌جوید دعا 
  • گر بگویی از پی تعلیم بود  ** عین تجهیل از چه رو تفهیم بود 
  • بلک می‌داند که گنج شاهوار  ** در خرابیها نهد آن شهریار