English    Türkçe    فارسی   

6
1727-1736

  • آن یکی می‌شد به ره سوی دکان  ** پیش ره را بسته دید او از زنان 
  • پای او می‌سوخت از تعجیل و راه  ** بسته از جوق زنان هم‌چو ماه 
  • رو به یک زن کرد و گفت ای مستهان  ** هی چه بسیارید ای دخترچگان 
  • رو بدو کرد آن زن و گفت ای امین  ** هیچ بسیاری ما منکر مبین  1730
  • بین که با بسیاری ما بر بساط  ** تنگ می‌آید شما را انبساط 
  • در لواطه می‌فتید از قحط زن  ** فاعل و مفعول رسوای زمن 
  • تو مبین این واقعات روزگار  ** کز فلک می‌گردد اینجا ناگوار 
  • تو مبین تحشیر روزی و معاش  ** تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش 
  • بین که با این جمله تلخیهای او  ** مرده‌ی اویید و ناپروای او  1735
  • رحمتی دان امتحان تلخ را  ** نقمتی دان ملک مرو و بلخ را