English    Türkçe    فارسی   

6
18-27

  • قهر سرکه لطف هم‌چون انگبین  ** کین دو باشد رکن هر اسکنجبین 
  • انگبین گر پای کم آرد ز خل  ** آیند آن اسکنجبین اندر خلل 
  • قوم بر وی سرکه‌ها می‌ریختند  ** نوح را دریا فزون می‌ریخت قند  20
  • قند او را بد مدد از بحر جود  ** پس ز سرکه‌ی اهل عالم می‌فزود 
  • واحد کالالف کی بود آن ولی  ** بلک صد قرنست آن عبدالعلی 
  • خم که از دریا درو راهی شود  ** پیش او جیحونها زانو زند 
  • خاصه این دریا که دریاها همه  ** چون شنیدند این مثال و دمدمه 
  • شد دهانشان تلخ ازین شرم و خجل  ** که قرین شد نام اعظم با اقل  25
  • در قران این جهان با آن جهان  ** این جهان از شرم می‌گردد جهان 
  • این عبارت تنگ و قاصر رتبتست  ** ورنه خس را با اخص چه نسبتست