English    Türkçe    فارسی   

6
1854-1863

  • تا جهان لرزان بود مانند برگ  ** در شمال و در سموم بعث و مرگ 
  • تا خم یک‌رنگی عیسی ما  ** بشکند نرخ خم صدرنگ را  1855
  • کان جهان هم‌چون نمکسار آمدست  ** هر چه آنجا رفت بی‌تلوین شدست 
  • خاک را بین خلق رنگارنگ را  ** می‌کند یک رنگ اندر گورها 
  • این نمکسار جسوم ظاهرست  ** خود نمکسار معانی دیگرست 
  • آن نمکسار معانی معنویست  ** از ازل آن تا ابد اندر نویست 
  • این نوی را کهنگی ضدش بود  ** آن نوی بی ضد و بی ند و عدد  1860
  • آنچنان که از صقل نور مصطفی  ** صد هزاران نوع ظلمت شد ضیا 
  • از جهود و مشرک و ترسا و مغ  ** جملگی یک‌رنگ شد زان الپ الغ 
  • صد هزاران سایه کوتاه و دراز  ** شد یکی در نور آن خورشید راز