English    Türkçe    فارسی   

6
187-196

  • باد عمرت در جهان هم‌چون خضر  ** جان‌فزا و دستگیر و مستمر 
  • چون خضر و الیاس مانی در جهان  ** تا زمین گردد ز لطفت آسمان 
  • گفتمی از لطف تو جزوی ز صد  ** گر نبودی طمطراق چشم بد 
  • لیک از چشم بد زهراب دم  ** زخمهای روح‌فرسا خورده‌ام  190
  • جز به رمز ذکر حال دیگران  ** شرح حالت می‌نیارم در بیان 
  • این بهانه هم ز دستان دلیست  ** که ازو پاهای دل اندر گلیست 
  • صد دل و جان عاشق صانع شده  ** چشم بد یا گوش بد مانع شده 
  • خود یکی بوطالب آن عم رسول  ** می‌نمودش شنعه‌ی عربان مهول 
  • که چه گویندم عرب کز طفل خود  ** او بگردانید دیدن معتمد  195
  • گفتش ای عم یک شهادت تو بگو  ** تا کنم با حق خصومت بهر تو