English    Türkçe    فارسی   

6
1902-1911

  • رزق ما در کاس زرین شد عقار  ** وآن سگان را آب تتماج و تغار 
  • لایق آنک بدو خو داده‌ایم  ** در خور آن رزق بفرستاده‌ایم 
  • خوی آن را عاشق نان کرده‌ایم  ** خوی این را مست جانان کرده‌ایم 
  • چون به خوی خود خوشی و خرمی  ** پس چه از درخورد خویت می‌رمی  1905
  • مادگی خوش آمدت چادر بگیر  ** رستمی خوش آمدت خنجر بگیر 
  • این سخن پایان ندارد وآن فقیر  ** گشته است از زخم درویشی عقیر 
  • قصه‌ی آن گنج‌نامه کی پهلوی قبه‌ای روی به قبله کن و تیر در کمان نه بینداز آنجا کی افتد گنجست 
  • دید در خواب او شبی و خواب کو  ** واقعه‌ی بی‌خواب صوفی‌راست خو 
  • هاتفی گفتش کای دیده تعب  ** رقعه‌ای در مشق وراقان طلب 
  • خفیه زان وراق کت همسایه است  ** سوی کاغذپاره‌هاش آور تو دست  1910
  • رقعه‌ای شکلش چنین رنگش چنین  ** بس بخوان آن را به خلوت ای حزین