English    Türkçe    فارسی   

6
1908-1917

  • دید در خواب او شبی و خواب کو  ** واقعه‌ی بی‌خواب صوفی‌راست خو 
  • هاتفی گفتش کای دیده تعب  ** رقعه‌ای در مشق وراقان طلب 
  • خفیه زان وراق کت همسایه است  ** سوی کاغذپاره‌هاش آور تو دست  1910
  • رقعه‌ای شکلش چنین رنگش چنین  ** بس بخوان آن را به خلوت ای حزین 
  • چون بدزدی آن ز وراق ای پسر  ** پس برون رو ز انبهی و شور و شر 
  • تو بخوان آن را به خود در خلوتی  ** هین مجو در خواندن آن شرکتی 
  • ور شود آن فاش هم غمگین مشو  ** که نیابد غیر تو زان نیم جو 
  • ور کشد آن دیر هان زنهار تو  ** ورد خود کن دم به دم لاتقنطوا  1915
  • این بگفت و دست خود آن مژده‌ور  ** بر دل او زد که رو زحمت ببر 
  • چون به خویش آمد ز غیبت آن جوان  ** می‌نگنجید از فرح اندر جهان