English    Türkçe    فارسی   

6
2145-2154

  • تا کجا آنجا که جا را راه نیست  ** جز سنابرق مه الله نیست  2145
  • از همه اوهام و تصویرات دور  ** نور نور نور نور نور نور 
  • بهر تو ار پست کردم گفت و گو  ** تا بسازی با رفیق زشت‌خو 
  • تا کشی خندان و خوش بار حرج  ** از پی الصبر مفتاح الفرج 
  • چون بسازی با خسی این خسان  ** گردی اندر نور سنتها رسان 
  • که انبیا رنج خسان بس دیده‌اند  ** از چنین ماران بسی پیچیده‌اند  2150
  • چون مراد و حکم یزدان غفور  ** بود در قدمت تجلی و ظهور 
  • بی ز ضدی ضد را نتوان نمود  ** وان شه بی‌مثل را ضدی نبود 
  • حکمت در انی جاعل فی الارض خلیفة 
  • پس خلیفه ساخت صاحب‌سینه‌ای  ** تا بود شاهیش را آیینه‌ای 
  • بس صفای بی‌حدودش داد او  ** وانگه از ظلمت ضدش بنهاد او