English    Türkçe    فارسی   

6
2183-2192

  • تن بمردت سوی اسرافیل ران  ** دل فسردت رو به خورشید روان 
  • در خیال از بس که گشتی مکتسی  ** نک بسوفسطایی بدظن رسی 
  • او خود از لب خرد معزول بود  ** شد ز حس محروم و معزول از وجود  2185
  • هین سخن‌خا نوبت لب‌خایی است  ** گر بگویی خلق را رسوایی است 
  • چیست امعان چشمه را کردن روان  ** چون ز تن جان رست گویندش روان 
  • آن حکیمی را که جان از بند تن  ** باز رست و شد روان اندر چمن 
  • دو لقب را او برین هر دو نهاد  ** بهر فرق ای آفرین بر جانش باد 
  • در بیان آنک بر فرمان رود  ** گر گلی را خار خواهد آن شود  2190
  • معجزه‌ی هود علیه‌ السلام در تخلص مومنان امت به وقت نزول باد 
  • مومنان از دست باد ضایره  ** جمله بنشستند اندر دایره 
  • یاد طوفان بود و کشتی لطف هو  ** بس چنین کشتی و طوفان دارد او