English    Türkçe    فارسی   

6
2229-2238

  • نشف کرد از تو خیال آن وشات  ** شبنمی که داری از بحر الحیات 
  • پس نشان نشف آب اندر غصون  ** آن بود کان می‌نجنبد در رکون  2230
  • عضو حر شاخ تر و تازه بود  ** می‌کشی هر سو کشیده می‌شود 
  • گر سبد خواهی توانی کردنش  ** هم توانی کرد چنبر گردنش 
  • چون شد آن ناشف ز نشف بیخ خود  ** ناید آن سویی که امرش می‌کشد 
  • پس بخوان قاموا کسالی از نبی  ** چون نیابد شاخ از بیخش طبی 
  • آتشین است این نشان کوته کنم  ** بر فقیر و گنج و احوالش زنم  2235
  • آتشی دیدی که سوزد هر نهال  ** آتش جان بین کزو سوزد خیال 
  • نه خیال و نه حقیقت را امان  ** زین چنین آتش که شعله زد ز جان 
  • خصم هر شیر آمد و هر روبه او  ** کل شیء هالک الا وجهه