English    Türkçe    فارسی   

6
2232-2241

  • گر سبد خواهی توانی کردنش  ** هم توانی کرد چنبر گردنش 
  • چون شد آن ناشف ز نشف بیخ خود  ** ناید آن سویی که امرش می‌کشد 
  • پس بخوان قاموا کسالی از نبی  ** چون نیابد شاخ از بیخش طبی 
  • آتشین است این نشان کوته کنم  ** بر فقیر و گنج و احوالش زنم  2235
  • آتشی دیدی که سوزد هر نهال  ** آتش جان بین کزو سوزد خیال 
  • نه خیال و نه حقیقت را امان  ** زین چنین آتش که شعله زد ز جان 
  • خصم هر شیر آمد و هر روبه او  ** کل شیء هالک الا وجهه 
  • در وجوه وجه او رو خرج شو  ** چون الف در بسم در رو درج شو 
  • آن الف در بسم پنهان کرد ایست  ** هست او در بسم و هم در بسم نیست  2240
  • هم‌چنین جمله‌ی حروف گشته مات  ** وقت حذف حرف از بهر صلات