English    Türkçe    فارسی   

6
2271-2280

  • صورت درویش و نقش گنج گو  ** رنج کیش‌اند این گروه از رنج گو 
  • چشمه‌ی راحت بریشان شد حرام  ** می‌خورند از زهر قاتل جام‌جام 
  • خاکها پر کرده دامن می‌کشند  ** تا کنند این چشمه‌ها را خشک‌بند 
  • کی شود این چشمه‌ی دریامدد  ** مکتنس زین مشت خاک نیک و بد 
  • لیک گوید با شما من بسته‌ام  ** بی‌شما من تا ابد پیوسته‌ام  2275
  • قوم معکوس‌اند اندر مشتها  ** خاک‌خوار و آب را کرده رها 
  • ضد طبع انبیا دارند خلق  ** اژدها را متکا دارند خلق 
  • چشم‌بند ختم چون دانسته‌ای  ** هیچ دانی از چه دیده بسته‌ای 
  • بر چه بگشادی بدل این دیده‌ها  ** یک به یک بس البدل دان آن ترا 
  • لیک خورشید عنایت تافته‌ست  ** آیسان را از کرم در یافته‌ست  2280