English    Türkçe    فارسی   

6
2306-2315

  • هر یکی گوید به هنگام سحر  ** چون ز بطن حوت شب آید به در 
  • کای کریمی که در آن لیل وحش  ** گنج رحمت بنهی و چندین چشش 
  • چشم تیز و گوش تازه تن سبک  ** از شب هم‌چون نهنگ ذوالحبک 
  • از مقامات وحش‌رو زین سپس  ** هیچ نگریزیم ما با چون تو کس 
  • موسی آن را نار دید و نور بود  ** زنگیی دیدیم شب را حور بود  2310
  • بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس  ** تا نپوشد بحر را خاشاک و خس 
  • ساحران را چشم چون رست از عمی  ** کف‌زنان بودند بی‌این دست و پا 
  • چشم‌بند خلق جز اسباب نیست  ** هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیست 
  • لیک حق اصحابنا اصحاب را  ** در گشاد و برد تا صدر سرا 
  • با کفش نامستحق و مستحق  ** معتقان رحمت‌اند از بند رق  2315