English    Türkçe    فارسی   

6
2322-2331

  • برده در دریای رحمت ایزدم  ** تا ز چه فن پر کند بفرستدم 
  • آن یکی را کرده پر نور جلال  ** وآن دگر را کرده پر وهم و خیال 
  • گر بخویشم هیچ رای و فن بدی  ** رای و تدبیرم به حکم من بدی 
  • شب نرفتی هوش بی‌فرمان من  ** زیر دام من بدی مرغان من  2325
  • بودمی آگه ز منزلهای جان  ** وقت خواب و بیهشی و امتحان 
  • چون کفم زین حل و عقد او تهیست  ** ای عجب این معجبی من ز کیست 
  • دیده را نادیده خود انگاشتم  ** باز زنبیل دعا برداشتم 
  • چون الف چیزی ندارم ای کریم  ** جز دلی دلتنگ‌تر از چشم میم 
  • این الف وین میم ام بود ماست  ** میم ام تنگست الف زو نر گداست  2330
  • آن الف چیزی ندارد غافلیست  ** میم دلتنگ آن زمان عاقلیست