English    Türkçe    فارسی   

6
233-242

  • چیست معراج فلک این نیستی  ** عاشقان را مذهب و دین نیستی 
  • پوستین و چارق آمد از نیاز  ** در طریق عشق محراب ایاز 
  • گرچه او خود شاه را محبوب بود  ** ظاهر و باطن لطیف و خوب بود  235
  • گشته بی‌کبر و ریا و کینه‌ای  ** حسن سلطان را رخش آیینه‌ای 
  • چونک از هستی خود او دور شد  ** منتهای کار او محمود بد 
  • زان قوی‌تر بود تمکین ایاز  ** که ز خوف کبر کردی احتراز 
  • او مهذب گشته بود و آمده  ** کبر را و نفس را گردن زده 
  • یا پی تعلیم می‌کرد آن حیل  ** یا برای حکمتی دور از وجل  240
  • یا که دید چارقش زان شد پسند  ** کز نسیم نیستی هستیست بند 
  • تا گشاید دخمه کان بر نیستیست  ** تا بیاید آن نسیم عیش و زیست