English    Türkçe    فارسی   

6
2361-2370

  • هم‌چو این درویش بهر گنج و کان  ** هر صباحی سخت‌تر جستی کمان 
  • هر کمانی کو گرفتی سخت‌تر  ** بود از گنج و نشان بدبخت‌تر 
  • این مثل اندر زمانه جانی است  ** جان نادانان به رنج ارزانی است 
  • زانک جاهل ننگ دارد ز اوستاد  ** لاجرم رفت و دکانی نو گشاد 
  • آن دکان بالای استاد ای نگار  ** گنده و پر کزدمست و پر ز مار  2365
  • زود ویران کن دکان و بازگرد  ** سوی سبزه و گلبنان و آب‌خورد 
  • نه چو کنعان کو ز کبر و ناشناخت  ** از که عاصم سفینه‌ی فوز ساخت 
  • علم تیراندازیش آمد حجاب  ** وان مراد او را بده حاضر به جیب 
  • ای بسا علم و ذکاوات و فطن  ** گشته ره‌رو را چو غول و راه‌زن 
  • بیشتر اصحاب جنت ابلهند  ** تا ز شر فیلسوفی می‌رهند  2370