English    Türkçe    فارسی   

6
2369-2378

  • ای بسا علم و ذکاوات و فطن  ** گشته ره‌رو را چو غول و راه‌زن 
  • بیشتر اصحاب جنت ابلهند  ** تا ز شر فیلسوفی می‌رهند  2370
  • خویش را عریان کن از فضل و فضول  ** تا کند رحمت به تو هر دم نزول 
  • زیرکی ضد شکستست و نیاز  ** زیرکی بگذار و با گولی‌بساز 
  • زیرکی دان دام برد و طمع و گاز  ** تا چه خواهد زیرکی را پاک‌باز 
  • زیرکان با صنعتی قانع شده  ** ابلهان از صنع در صانع شده 
  • زانک طفل خرد را مادر نهار  ** دست و پا باشد نهاده بر کنار  2375
  • حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود 
  • یک حکایت بشنو اینجا ای پسر  ** تا نگردی ممتحن اندر هنر 
  • آن جهود و مومن و ترسا مگر  ** همرهی کردند با هم در سفر 
  • با دو گمره همره آمد مومنی  ** چون خرد با نفس و با آهرمنی