English    Türkçe    فارسی   

6
2539-2548

  • این شه ترمد ازو در وهم بود  ** وز فن دلقک خود آن وهمش فزود 
  • گفت زوتر بازگو تا حال چیست  ** این چنین آشوب و شور تو ز کیست  2540
  • گفت من در ده شنیدم آنک شاه  ** زد منادی بر سر هر شاه‌راه 
  • که کسی خواهم که تازد در سه روز  ** تا سمرقند و دهم او را کنوز 
  • من شتابیدم بر تو بهر آن  ** تا بگویم که ندارم آن توان 
  • این چنین چستی نیاید از چو من  ** باری این اومید را بر من متن 
  • گفت شه لعنت برین زودیت باد  ** که دو صد تشویش در شهر اوفتاد  2545
  • از برای این قدر خام‌ریش  ** آتش افکندی درین مرج و حشیش 
  • هم‌چو این خامان با طبل و علم  ** که الاقانیم در فقر و عدم 
  • لاف شیخی در جهان انداخته  ** خویشتن را بایزیدی ساخته