English    Türkçe    فارسی   

6
262-271

  • او نبیند غیر دستاری و ریش  ** از معرف پرسد از بیش و کمیش 
  • عارفا تو از معرف فارغی  ** خود همی‌بینی که نور بازغی 
  • کار تقوی دارد و دین و صلاح  ** که ازو باشد بدو عالم فلاح 
  • کرد یک داماد صالح اختیار  ** که بد او فخر همه خیل و تبار  265
  • پس زنان گفتند او را مال نیست  ** مهتری و حسن و استقلال نیست 
  • گفت آنها تابع زهدند و دین  ** بی‌زر او گنجیست بر روی زمین 
  • چون به جد تزویج دختر گشت فاش  ** دست پیمان و نشانی و قماش 
  • پس غلام خرد که اندر خانه بود  ** گشت بیمار و ضعیف و زار زود 
  • هم‌چو بیمار دقی او می‌گداخت  ** علت او را طبیبی کم شناخت  270
  • عقل می‌گفتی که رنجش از دلست  ** داروی تن در غم دل باطلست