English    Türkçe    فارسی   

6
2808-2817

  • چشم شه بر چشم باز دل زدست  ** چشم بازش سخت با همت شدست 
  • تا ز بس همت که یابید از نظر  ** می‌نگیرد باز شه جز شیر نر 
  • شیر چه کان شاه‌باز معنوی  ** هم شکار تست و هم صیدش توی  2810
  • شد صفیر باز جان در مرج دین  ** نعره‌های لا احب الافلین 
  • باز دل را که پی تو می‌پرید  ** از عطای بی‌حدت چشمی رسید 
  • یافت بینی بوی و گوش از تو سماع  ** هر حسی را قسمتی آمد مشاع 
  • هر حسی را چون دهی ره سوی غیب  ** نبود آن حس را فتور مرگ و شیب 
  • مالک الملکی به حس چیزی دهی  ** تا که بر حس‌ها کند آن حس شهی  2815
  • حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکی‌ام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره 
  • شب چو شه محمود برمی‌گشت فرد  ** با گروهی قوم دزدان باز خورد 
  • پس بگفتندش کیی ای بوالوفا  ** گفت شه من هم یکی‌ام از شما