English    Türkçe    فارسی   

6
2831-2840

  • هم‌چو احمد که برد بو از یمن  ** زان نصیبی یافت این بینی من 
  • که کدامین خاک همسایه‌ی زرست  ** یا کدامین خاک صفر و ابترست 
  • گفت یک نک خاصیت در پنجه‌ام  ** که کمندی افکنم طول علم 
  • هم‌چو احمد که کمند انداخت جانش  ** تا کمندش برد سوی آسمانش 
  • گفت حقش ای کمندانداز بیت  ** آن ز من دان ما رمیت اذ رمیت  2835
  • پس بپرسیدند زان شه کای سند  ** مر ترا خاصیت اندر چه بود 
  • گفت در ریشم بود خاصیتم  ** که رهانم مجرمان را از نقم 
  • مجرمان را چون به جلادان دهند  ** چون بجنبد ریش من زیشان رهند 
  • چون بجنبانم به رحمت ریش را  ** طی کنند آن قتل و آن تشویش را 
  • قوم گفتندش که قطب ما توی  ** که خلاص روز محنتمان شوی  2840