English    Türkçe    فارسی   

6
2840-2849

  • قوم گفتندش که قطب ما توی  ** که خلاص روز محنتمان شوی  2840
  • بعد از آن جمله به هم بیرون شدند ** سوی قصرآن شه میمون شدند
  • چون سگی بانگی بزد از سوی راست  ** گفت می‌گوید که سلطان با شماست 
  • خاک بو کرد آن دگر از ربوه‌ای  ** گفت این هست از وثاق بیوه‌ای 
  • پس کمند انداخت استاد کمند  ** تا شدند آن سوی دیوار بلند 
  • جای دیگر خاک را چون بوی کرد  ** گفت خاک مخزن شاهیست فرد  2845
  • نقب‌زن زد نقب در مخزن رسید  ** هر یکی از مخزن اسبابی کشید 
  • بس زر و زربفت و گوهرهای زفت  ** قوم بردند و نهان کردند تفت 
  • شه معین دید منزل‌گاهشان  ** حلیه و نام و پناه و راهشان 
  • خویش را دزدید ازیشان بازگشت  ** روز در دیوان بگفت آن سرگذشت