English    Türkçe    فارسی   

6
290-299

  • جانور فربه شود لیک از علف  ** آدمی فربه ز عزست و شرف  290
  • آدمی فربه شود از راه گوش  ** جانور فربه شود از حلق و نوش 
  • گفت آن خاتون ازین ننگ مهین  ** خود دهانم کی بجنبد اندرین 
  • این چنین ژاژی چه خایم بهر او  ** گو بمیر آن خاین ابلیس‌خو 
  • گفت خواجه نی مترس و دم دهش  ** تا رود علت ازو زین لطف خوش 
  • دفع او را دلبرا بر من نویس  ** هل که صحت یابد آن باریک‌ریس  295
  • چون بگفت آن خسته را خاتون چنین  ** می‌نگنجید از تبختر بر زمین 
  • زفت گشت و فربه و سرخ و شکفت  ** چون گل سرخ هزاران شکر گفت 
  • که گهی می‌گفت ای خاتون من  ** که مبادا باشد این دستان و فن 
  • خواجه جمعیت بکرد و دعوتی  ** که همی‌سازم فرج را وصلتی