English    Türkçe    فارسی   

6
2918-2927

  • سگ چو بیدارست شب چون پاسبان  ** بی‌خبر نبود ز شبخیز شهان 
  • هین ز بدنامان نباید ننگ داشت  ** هوش بر اسرارشان باید گماشت 
  • هر که او یک‌بار خود بدنام شد  ** خود نباید نام جست و خام شد  2920
  • ای بسا زر که سیه‌تابش کنند  ** تا شود آمن ز تاراج و گزند 
  • قصه‌ی آنک گاو بحری گوهر کاویان از قعر دریا بر آورد شب بر ساحل دریا نهد در درخش و تاب آن می‌چرد بازرگان از کمین برون آید چون گاو از گوهر دورتر رفته باشد بازرگان به لجم و گل تیره گوهر را بپوشاند و بر درخت گریزد الی آخر القصه و التقریب 
  • گاو آبی گوهر از بحر آورد  ** بنهد اندر مرج و گردش می‌چرد 
  • در شعاع نور گوهر گاو آب  ** می‌چرد از سنبل و سوسن شتاب 
  • زان فکنده‌ی گاو آبی عنبرست  ** که غذااش نرگس و نیلوفرست 
  • هرکه باشد قوت او نور جلال  ** چون نزاید از لبش سحر حلال  2925
  • هرکه چون زنبور وحیستش نفل  ** چون نباشد خانه‌ی او پر عسل 
  • می‌چرد در نور گوهر آن بقر  ** ناگهان گردد ز گوهر دورتر