English    Türkçe    فارسی   

6
3084-3093

  • اولا بر بست یک چشم و بدید  ** نور روی او و آن چشمش پرید 
  • بعد از آن صبرش نماند و آن دگر  ** بر گشاد و کرد خرج آن قمر  3085
  • هم‌چنان مرد مجاهد نان دهد  ** چون برو زد نور طاعت جان دهد 
  • پس زنی گفتش ز چشم عبهری  ** که ز دستت رفت حسرت می‌خوری 
  • گفت حسرت می‌خورم که صد هزار  ** دیده بودی تا همی‌کردم نثار 
  • روزن چشمم ز مه ویران شدست  ** لیک مه چون گنج در ویران نشست 
  • کی گذارد گنج کین ویرانه‌ام  ** یاد آرد از رواق و خانه‌ام  3090
  • نور روی یوسفی وقت عبور  ** می‌فتادی در شباک هر قصور 
  • پس بگفتندی درون خانه در  ** یوسفست این سو به سیران و گذر 
  • زانک بر دیوار دیدندی شعاع  ** فهم کردندی پس اصحاب بقاع