English    Türkçe    فارسی   

6
3103-3112

  • بر سر ملک جمالش داد حق  ** ملکت تعبیر بی‌درس و سبق 
  • ملکت حسنش سوی زندان کشید  ** ملکت علمش سوی کیوان کشید 
  • شه غلام او شد از علم و هنر  ** ملک علم از ملک حسن استوده‌تر  3105
  • رجوع کردن به حکایت آن شخص وام کرده و آمدن او به امید عنایت آن محتسب سوی تبریز 
  • آن غریب ممتحن از بیم وام  ** در ره آمد سوی آن دارالسلام 
  • شد سوی تبریز و کوی گلستان  ** خفته اومیدش فراز گل ستان 
  • زد ز دارالملک تبریز سنی  ** بر امیدش روشنی بر روشنی 
  • جانش خندان شد از آن روضه‌ی رجال  ** از نسیم یوسف و مصر وصال 
  • گفت یا حادی انخ لی ناقتی  ** جاء اسعادی و طارت فاقتی  3110
  • ابرکی یا ناقتی طاب الامور  ** ان تبریزا مناخات الصدور 
  • اسرحی یا ناقتی حول الریاض  ** ان تبریزا لنا نعم المفاض