English    Türkçe    فارسی   

6
3120-3129

  • راند او کشتی ازین ساحل پریر  ** گشته بود آن خواجه زین غم‌خانه سیر  3120
  • نعره‌ای زد مرد و بیهوش اوفتاد  ** گوییا او نیز در پی جان بداد 
  • پس گلاب و آب بر رویش زدند  ** همرهان بر حالتش گریان شدند 
  • تا به شب بی‌خویش بود و بعد از آن  ** نیم مرده بازگشت از غیب جان 
  • باخبر شدن آن غریب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعویل بر عطای مخلوق و یاد نعمتهای حق کردنش و انابت به حق از جرم خود ثم الذین کفروا بربهم یعدلون 
  • چون به هوش آمد بگفت ای کردگار  ** مجرمم بودم به خلق اومیدوار 
  • گرچه خواجه بس سخاوت کرده بود  ** هیچ آن کفو عطای تو نبود  3125
  • او کله بخشید و تو سر پر خرد  ** او قبا بخشید و تو بالا و قد 
  • او زرم داد و تو دست زرشمار  ** او ستورم داد و تو عقل سوار 
  • خواجه شمعم دادو تو چشم قریر  ** خواجه نقلم داد و تو طعمه‌پذیر 
  • او وظیفه داد و تو عمر و حیات  ** وعده‌اش زر وعده‌ی تو طیبات