English    Türkçe    فارسی   

6
3162-3171

  • گر بود داد خسان افزون ز ریگ  ** تو بمیری وآن بماند مردریگ 
  • عکس آخر چند پاید در نظر  ** اصل بینی پیشه کن ای کژنگر 
  • حق چو بخشش کرد بر اهل نیاز  ** با عطا بخشیدشان عمر دراز 
  • خالدین شد نعمت و منعم علیه  ** محیی الموتاست فاجتازوا الیه  3165
  • داد حق با تو در آمیزد چو جان  ** آنچنان که آن تو باشی و تو آن 
  • گر نماند اشتهای نان و آب  ** بدهدت بی این دو قوت مستطاب 
  • فربهی گر رفت حق در لاغری  ** فربهی پنهانت بخشد آن سری 
  • چون پری را قوت از بو می‌دهد  ** هر ملک را قوت جان او می‌دهد 
  • جان چه باشد که تو سازی زو سند  ** حق به عشق خویش زنده‌ت می‌کند  3170
  • زو حیات عشق خواه و جان مخواه  ** تو ازو آن رزق خواه و نان مخواه