English    Türkçe    فارسی   

6
317-326

  • می‌نماید در نظر از دور آب  ** چون روی نزدیک باشد آن سراب 
  • گنده پیرست او و از بس چاپلوس  ** خویش را جلوه کند چون نو عروس 
  • هین مشو مغرور آن گلگونه‌اش  ** نوش نیش‌آلوده‌ی او را مچش 
  • صبر کن کالصبر مفتاح الفرج  ** تا نیفتی چون فرج در صد حرج  320
  • آشکارا دانه پنهان دام او  ** خوش نماید ز اولت انعام او 
  • در بیان آنک این غرور تنها آن هندو را نبود بلک هر آدمیی به چنین غرور مبتلاست در هر مرحله‌ای الا من عصم الله 
  • چون بپیوستی بدان ای زینهار  ** چند نالی در ندامت زار زار 
  • نام میری و وزیری و شهی  ** در نهانش مرگ و درد و جان‌دهی 
  • بنده باش و بر زمین رو چون سمند  ** چون جنازه نه که بر گردن برند 
  • جمله را حمال خود خواهد کفور  ** چون سوار مرده آرندش به گور  325
  • بر جنازه هر که را بینی به خواب  ** فارس منصب شود عالی رکاب