English    Türkçe    فارسی   

6
3594-3603

  • جز نفخت کان ز وهاب آمدست  ** روح را باش آن دگرها بیهدست 
  • بیهده نسبت به جان می‌گویمش  ** نی بنسبت با صنیع محکمش  3595
  • بیان استمداد عارف از سرچشمه‌ی حیات ابدی و مستغنی شدن او از استمداد و اجتذاب از چشمه‌های آبهای بی‌وفا کی علامة ذالک التجافی عن دار الغرور کی آدمی چون بر مددهای آن چشمه‌ها اعتماد کند در طلب چشمه‌ی باقی دایم سست شود کاری ز درون جان تو می‌باید کز عاریه‌ها ترا دری نگشاید یک چشمه‌ی آب از درون خانه به زان جویی که آن ز بیرون آید 
  • حبذا کاریز اصل چیزها  ** فارغت آرد ازین کاریزها 
  • تو ز صد ینبوع شربت می‌کشی  ** هرچه زان صد کم شود کاهد خوشی 
  • چون بجوشید از درون چشمه‌ی سنی  ** ز استراق چشمه‌ها گردی غنی 
  • قرةالعینت چو ز آب و گل بود  ** راتبه‌ی این قره درد دل بود 
  • قلعه را چون آب آید از برون  ** در زمان امن باشد بر فزون  3600
  • چونک دشمن گرد آن حلقه کند  ** تا که اندر خونشان غرقه کند 
  • آب بیرون را ببرند آن سپاه  ** تا نباشد قلعه را زانها پناه 
  • آن زمان یک چاه شوری از درون  ** به ز صد جیحون شیرین از برون