English    Türkçe    فارسی   

6
3741-3750

  • گرچه خود اندر محل افتکار  ** نیست سنگ و چوب و خشتی آشکار 
  • فاعل مطلق یقین بی‌صورتست  ** صورت اندر دست او چون آلتست 
  • گه گه آن بی‌صورت از کتم عدم  ** مر صور را رو نماید از کرم 
  • تا مدد گیرد ازو هر صورتی  ** از کمال و از جمال و قدرتی 
  • باز بی‌صورت چو پنهان کرد رو  ** آمدند از بهر کد در رنگ و بو  3745
  • صورتی از صورت دیگر کمال  ** گر بجوید باشد آن عین ضلال 
  • پس چه عرضه می‌کنی ای بی‌گهر  ** احتیاج خود به محتاجی دگر 
  • چون صور بنده‌ست بر یزدان مگو  ** ظن مبر صورت به تشبیهش مجو 
  • در تضرع جوی و در افنای خویش  ** کز تفکر جز صور ناید به پیش 
  • ور ز غیر صورتت نبود فره  ** صورتی کان بی‌تو زاید در تو به  3750