English    Türkçe    فارسی   

6
3772-3781

  • تخم از من بر که تا ریعی دهد  ** با پر من پر که تیر آن سو جهد 
  • تو ندانی واجبی آن و هست  ** هم تو گویی آخر آن واجب بدست 
  • او توست اما نه این تو آن توست  ** که در آخر واقف بیرون‌شوست 
  • توی آخر سوی توی اولت  ** آمدست از بهر تنبیه و صلت  3775
  • توی تو در دیگری آمد دفین  ** من غلام مرد خودبینی چنین 
  • آنچ در آیینه می‌بیند جوان  ** پیر اندر خشت بیند بیش از آن 
  • ز امر شاه خویش بیرون آمدیم  ** با عنایات پدر یاغی شدیم 
  • سهل دانستیم قول شاه را  ** وان عنایت‌های بی اشباه را 
  • نک در افتادیم در خندق همه  ** کشته و خسته‌ی بلا بی ملحمه  3780
  • تکیه بر عقل خود و فرهنگ خویش  ** بودمان تا این بلا آمد به پیش